ای سرزمین من
ای زادگاه کوچکم
ای بهترین من
محراب سجده ام
عشق و یقین من
هرجا روم نیاز و تمنای من تویی
عرش غرور و شوکت دنیای من تویی
می خواهمت به کام
می جویمت مدام
در برکه های شب
در آیه های نور
در امتداد غربت و تنهایی و سکوت
در لحظه های شادی و خوشبتی و سرور
می بینمت، دریغ . . . !
آشفته ، بی قرار
با پیکر و زخمین،
داغدار
افتاده در اشارت عِفریت،
اهرمن
ای مانده ز افتخار نیاکان
به یادگار.
هر شب در آستان
دستان ستون سپهر دعای توست
تقدیس بوسه های نثار لبان من
مرهم گذار درد آشنای توست
« همه مستحب زاده آذر »
برچسبها: ای سرزمین من, همه مستحب زاده آذر, شعرافغانستان, شعرافغانی
ای زادگاه کوچکم
ای بهترین من
محراب سجده ام
عشق و یقین من
هرجا روم نیاز و تمنای من تویی
عرش غرور و شوکت دنیای من تویی
می خواهمت به کام
می جویمت مدام
در برکه های شب
در آیه های نور
در امتداد غربت و تنهایی و سکوت
در لحظه های شادی و خوشبتی و سرور
می بینمت، دریغ . . . !
آشفته ، بی قرار
با پیکر و زخمین،
داغدار
افتاده در اشارت عِفریت،
اهرمن
ای مانده ز افتخار نیاکان
به یادگار.
هر شب در آستان
دستان ستون سپهر دعای توست
تقدیس بوسه های نثار لبان من
مرهم گذار درد آشنای توست
« همه مستحب زاده آذر »
برچسبها: ای سرزمین من, همه مستحب زاده آذر, شعرافغانستان, شعرافغانی
تاريخ : یکشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۰ | 19:54 | نویسنده : افغان |
.: Weblog Themes By Pichak :.

