وطن من...
اخبار روز کشور و مبهوت کنار در
9تن به دست داعش و ...از جمله یک دختر
بازم صدای ناله های خسته ی مادر
تلخی این روزای وحشتناک زجرآور
"دیگه تحمل کردنش سخته نمیتونم"
دیشب دوباره انفجار و مردم زخمی
دیشب دوباره کابل و آماج بی رحمی
گرگ و شغال ...دعوا برای بردن سهمی...
سوت میکشه گوشت دیگه هیچی نمیفهمی...
"باید برم سمت وطن من سیرم از جونم"
مردم که انگار خوابشون سنگین تر از پیشه
حتی یه وقتایی ازاین سنگین ترم میشه
یعنی بذار نابود بشیم از بیخ و از ریشه
اصلا به ماچه که وطن توو خون و آتیشه
"من به تموم لاله های مرده مدیونم"
سر درد می گیرم از اون سر دردهای بد
گر میگیره کل تنم توو این هوای بد
از این که دنیام پر شده از آدمای بد
از گرگ های وحشی ناآشنای بد
"باید برم من خیلی خیلی خیلی داغونم"
سخته شبا کابوس دنیا رو ببینی و...
از پشت پرده دست اونا رو ببینی و...
یک مشت آدم ، بی سرو پا رو ببینی و...
تو دستشون هر بار سرها رو ببینی و...
"می رم که دنیاشونو توو آتیش بسوزونم"
ملیلا نظری "موج"
برچسبها: شعر افغانی, شعرافغانی, شعر افغانستان, شعرافغانستان
.: Weblog Themes By Pichak :.

